اسدی, حمیده, نقشینه, نادر, نظری, مریم. (1394). بررسی شبکههای اجتماعی علمی بهعنوان ابزاری جایگزین یا مکمّل در ارزیابی پژوهشگران ایرانی. پژوهش نامه علم سنجی, 1(2), 71-84. doi: 10.22070/rsci.2016.383
حمیده اسدی; نادر نقشینه; مریم نظری. "بررسی شبکههای اجتماعی علمی بهعنوان ابزاری جایگزین یا مکمّل در ارزیابی پژوهشگران ایرانی". پژوهش نامه علم سنجی, 1, 2, 1394, 71-84. doi: 10.22070/rsci.2016.383
اسدی, حمیده, نقشینه, نادر, نظری, مریم. (1394). 'بررسی شبکههای اجتماعی علمی بهعنوان ابزاری جایگزین یا مکمّل در ارزیابی پژوهشگران ایرانی', پژوهش نامه علم سنجی, 1(2), pp. 71-84. doi: 10.22070/rsci.2016.383
اسدی, حمیده, نقشینه, نادر, نظری, مریم. بررسی شبکههای اجتماعی علمی بهعنوان ابزاری جایگزین یا مکمّل در ارزیابی پژوهشگران ایرانی. پژوهش نامه علم سنجی, 1394; 1(2): 71-84. doi: 10.22070/rsci.2016.383
بررسی شبکههای اجتماعی علمی بهعنوان ابزاری جایگزین یا مکمّل در ارزیابی پژوهشگران ایرانی
2استادیار دانشکده علم اطلاعات و دانششناسی دانشگاه تهران
3. استادیار دانشکده علم اطلاعات و دانششناسی دانشگاه تهران
چکیده
هدف: از آنجاکه شبکههای اجتماعی علمی همانند پایگاههای استنادی امکان بررسی میزان استفاده از یک منبع یا اثر را فراهم میکنند، هدف این پژوهش بررسی شبکههای اجتماعی علمی بهعنوان یکی از ابزارهای ارزیابی پژوهشگران است.
روششناسی: پژوهش حاضر از نوع مطالعۀ پیمایشی و روش بهکار رفته در آن آلتمتریک (سنجشهای مبتنی بر شبکههای اجتماعی) است. جامعۀ مورد مطالعه در این پژوهش، اعضای هیئتعلمی دانشگاه تهران شامل ۱۵۶۶ نفر هستند که از میان آنان ۳۰۹ نفر با نمونهگیری تصادفی طبقهای نسبی، برای بررسی انتخاب گردیدند. دادههای پژوهش با جستوجوی اسامی این پژوهشگران و استخراج مقالات آنها، در نمایۀ استنادی اسکوپوس و سپس جستوجوی مقالات همان افراد در سه شبکۀ اجتماعی علمی سایت یو لایک و بیبسونومی و مندلی گردآوری شد. دادههای بهدستآمده با استفاده از نرمافزار اکسل و اس. پی. اس. اس. تحلیل شدند.
یافتهها: براساس نتایج بهدستآمده، مندلی با میزان همبستگی ۸۰۱/۰ بهعنوان ابزار جایگزین یا مکمل در ارزیابی پژوهشگران، مناسب شناخته شد. سایت یو لایک و بیبسونومی بهترتیب با همبستگی ۴۳۹/۰ و ۲۴۱/۰ در جایگاه دوم و سوم قرار دارند. بدینترتیب وزارت علوم و مراکز آموزش عالی و مؤسسات پژوهشی علاوهبر اینکه از وضعیت پژوهشگران آگاه میشوند، شاخص و ابزارهای نوینی برای ارزیابی پژوهشگران کسب مینمایند.
نتیجهگیری: نتایج نشان داد که مندلی میتواند به عنوان ابزار جایگزین یا مکمل برای ارزیابی دانشمندان استفاده شود
سنجش و ارزیابی فعالیتهای علمی ازجمله مهمترین عوامل مؤثر در سیاستگذاری علمی است (بهروزفر و داورپناه، ۱۳۸۸) که بهطور سنتی از تحلیل استنادی برای این منظور استفاده میشد (موئد[1]، ۲۰۰۵ نقل در لی[2] ثلوال[3] و گویستینی[4]، ۲۰۱۲)؛ اما گسترش وب و ظهور روشهای نوین ارتباط و اشاعۀ پژوهش مانند آرشیوهای دسترسی باز و مجلات برخط و ابزارهای رسانههای اجتماعی (لی و دیگران، ۲۰۱۲)، متخصصان علمسنجی و سیاستگذاران را به این فکر انداخت که مقیاسهای گوناگون واقعگرایانهای از تأثیر پژوهشی ایجاد کنند (پریم[5] و پیووار[6] و همینگر[7]، ۲۰۱۲)؛ زیرا استنادها برای افزایشیافتن، نیاز به زمان دارند و به همین جهت بهترین شاخص برای ارزیابی بهشمار نمیروند. همچنین استنادها تنها تأثیر استنادکنندگان را ارزیابی میکند و از سایر مخاطبان غفلت کرده است (ثلوال، هوستین[8]، لاریویر[9] و سوجیموتو[10]، ۲۰۱۳). همچنین در برخی رشتهها، بهخصوص علوم اجتماعی و انسانی، استنادها بیشتر اوقات نارسا و ناکافی است و شاید شاخصهای دیگر مفید باشد (کوشا[11] و ثلوال و رضایی[12]، ۲۰۱). بهعلاوه تأثیر اجتماعی پژوهش ممکن نیست که از طریق استناد به خوبی عنوان شود (ثلوال و دیگران، ۲۰۱۳)؛ از این رو این پژوهش در گسترش روشها و ابزارهای جایگزین برای استفاده از منابع وبی در کنار منابع استنادی اهمیت دارد.
بدین ترتیب روشهای جدیدی از سنجشهای وبمبنا شکل گرفت که تصویر گستردهتری از تأثیر علمی را ارائه میکند. جدیدترین این روشها، سنجشهای مبتنی بر فعالیتهای رسانه یا شبکههای اجتماعی است (پریم و دیگران، ۲۰۱۲). این شبکهها این توانایی را دارند که برای سنجش تأثیر علمی برمبنای شمارش تعداد کاربران استفاده شوند؛ چراکه امروزه با افزایش حجم متون علمی و لزوم روزآمدسازی پژوهشگران در حوزههای تخصصیشان، تمایل پژوهشگران به استفاده از رسانههای اجتماعی مردمگرا که امکان طبقهبندی و تفسیر و به اشتراکگذاری را فراهم میکنند، بیشتر شده است (لی و دیگران، ۲۰۱۲).
برای ارزیابی رسانهها یا شبکههای اجتماعی، از روشهای سنجش تأثیری استفاده میشود که تحت مفهوم «آلتمتریکس[13]» خلاصه شدهاند (باریلن[14] و دیگران، ۲۰۱۲). اصل آلتمتریکس که برای توصیف سنجشهای جایگزین (جایگزین تحلیل استنادی) مبتنی بر رسانههای اجتماعی بهکاررفته (پریم و دیگران، ۲۰۱۲) در دهۀ نود با وبسنجی (مطالعۀ کمی ویژگیهای وب) بهوجود آمد، از کاربرد روشهای کتابسنجی برای سایتهای آنلاین مشتق و بهعنوان خلق و مطالعۀ شاخصهای جدید برای تحلیل فعالیتهای پژوهشی دانشگاهی و علمی برمبنای وب ۲ و شبکههای اجتماعی تعریف شده است (تورس[15] و کابزاس[16] و جیمنز[17]، ۲۰۱۳).
ازجمله مهمترین شبکههای اجتماعی علمی که ابزارهای آلتمتریک را فراهم آورده، میتوان به بیبسونومی[18] و سایت یو لایک[19] و مندلی[20] اشاره کرد.
سایت یو لایک با هدف ارائۀ خدمات نشانهگذاری در سال ۲۰۰۴ روانۀ بازار شد و امروزه بهعنوان یک نظام رایگان برای مدیریت و یافتن ارجاعات علمی هم شناخته میشود (رهر[21] و هوستین، ۲۰۱۰؛ سایت یو لایک، ۲۰۱۳). بیبسونومی در سال ۲۰۰۶ بهعنوان نظامی رایگان برای به اشتراکگذاری منابع و نشانهها در دسترس عموم قرار گرفت («عصر نرمافزارهای اجتماعی در کتابخانه»، ۱۳۸۷؛ بیبسونومی، ۲۰۱۳؛ رهر و هوستین، ۲۰۱۰). مندلی هم جدیدترین شبکۀ اجتماعی دانشگاهی است که در سال ۲۰۰۸ روانۀ بازار شد و برای سنجشهای کاربرگرا یا کاربرمحور مورداستفاده قرار گرفت (لی و دیگران، ۲۰۱۲؛ مندلی، ۲۰۱۳).
این شبکهها بهدلیل اینکه به پژوهشگران اجازه میدهد متون علمی خود را بهصورت برخط ذخیره کرده، نشانهگذاری کنند، برچسبگذاری و با کلیدواژههای انتخابی خود توصیف نمایند و درنهایت این اطلاعات را با سایر کاربران بهاشتراک بگذارند (هوستین و سایبنلیست[22]، ۲۰۱۱؛ باریلن و دیگران، ۲۰۱۲؛ رهر و هوستین، ۲۰۱۰)، برای ارزیابی مناسب هستند و ازاینرو برای این بررسی انتخاب شدهاند.
بیان مسئله
توجه دانشمندان و دانشگاهیان به رسانهها یا شبکههای اجتماعی، برای انتشار و اشاعۀ پژوهش و نیز افزایش رویتپذیری، هر روز در حال افزایش است (یونگ[23] و عبدالله[24]، ۲۰۱۲؛ پریم و دیگران، ۲۰۱۲؛ باریلن و دیگران، ۲۰۱۲). به علاوه، ثلوال (۲۰۱۲) شبکههای اجتماعی که خدمات رایگان نشانهگذاری اجتماعی مقالات برخط ارائه میکند را بهعنوان فضاهای منطقی برای جستوجوی شواهدی اجتماعی از مطالعۀ مقالات دانسته است. با توجه به نوبودن این ابزارها در پژوهشهای علمسنجی کشور و کاربردیبودن آنها در این زمینه، معرفی و بررسی کاربرد عملی آنها برای کسب شواهد بیشتری دربارۀ جایگزینی یا استفادۀ تکمیلی از رسانهها یا شبکههای اجتماعی در راستای ارزیابی پژوهشگران، بهویژه در حوزههای موضوعی که نمایۀ استنادی برای سنجش تأثیر، جامع یا کافی نیست (کوشا و دیگران، ۲۰۱۰) ضروری بهنظر میرسد.
ازاینرو مسئلۀ اصلی پژوهش حاضر بررسی شبکههای اجتماعی علمی بهعنوان ابزاری جایگزین یا مکمل برای ارزیابی پژوهشگران ایرانی است. بدینمنظور تعداد مقالات و تعداد استنادهای نمونهای از اعضای هیئتعلمی دانشگاه تهران در نمایۀ استنادی اسکوپوس با تعداد مقالات و نشانهگذاریهای همان افراد در شبکههای اجتماعی علمی بیبسونومی و سایت یو لایک و مندلی مقایسه میگردد. نتایج به دستآمده از این بررسی بهعنوان مبنایی برای پاسخگویی به پرسشهای این پژوهش مورداستفاده قرار میگیرند.
پرسشهای پژوهش
پرسش اصلی این پژوهش این است که آیا شبکههای اجتماعی علمی میتوانند جایگزین یا مکمل نمایههای استنادی برای ارزیابی پژوهشگران ایرانی باشند؟
سؤالات زیر گامهایی هستند که برای پاسخ به پرسش اصلی این پژوهش باید برداشته شود و در پژوهش حاضر بدانها پاسخ داده خواهد شد:
1. چند درصد از مقالات پژوهشگران ایرانی در رسانهها یا شبکههای اجتماعی وجود دارد؟
2. مقالات پژوهشگران ایرانی در شبکههای اجتماعی چقدر نشانهگذاری شده است؟
3. آیا میان استنادهای اسکوپوس و نشانهگذاریهای شبکههای اجتماعی علمی بیبسونومی و سایت یو لایک و مندلی، همبستگی یا رابطۀ معناداری وجود دارد؟
پیشینه پژوهش
مطالعات بسیاری دررابطهبا شبکههای اجتماعی انجام شده است و هریک از این پژوهشها، شبکههای اجتماعی را یا با هدف سنجش تأثیر پژوهشی یا بهمنظور ارزیابی پژوهش موردبررسی قرار دادهاند. برای ارائۀ پیشینهای از این پژوهشها از الگوی پیشنهادی نظری (۱۳۹۲) استفاده شده است. براساس این الگو، مطالعات پیشین از دو منظر «موضوعی» و «روششناختی» تحلیل و ارائه میشوند (شکل ۱).
۱. تحلیل پیشینه از منظر موضوعی
مطالعاتی که با موضوع این پژوهش مرتبط است را میتوان در دو گروه کلی دستهبندی کرد:
گروه اول، مطالعاتی هستند که شبکههای اجتماعی را برای سنجش میزان تأثیر پژوهشگران و آثار پژوهشی بهکار بردهاند (ثلوال و دیگران، ۲۰۱۳؛ باریلن و دیگران، ۲۰۱۲؛ چونگ[25] و پارک[26]، ۲۰۱۲؛ پریم و دیگران، ۲۰۱۲؛ ثلوال، ۲۰۱۲؛ ثلوال و پرایس، ۲۰۰۳)؛
گروه دوم، مطالعاتی هستند که شبکههای اجتماعی را برای کسب شواهد بیشتری جهت تأیید اعتبار این شبکهها در ارزیابی علمی و پژوهشی مورد بررسی قرار دادهاند (لی و دیگران، ۲۰۱۲؛ هوستین و سایبنلیست، ۲۰۱۱؛ هوستین و دیگران، ۲۰۱۰؛ کوشا و دیگران، ۲۰۱۰).
در ادامه، پژوهشهای شاخص هر گروه معرفی و دستاوردهای آنها ارائه میشوند:
ثلوال و همکارانش (۲۰۱۳) در پژوهشی به مقایسۀ آلتمتریکس و استناد پرداختند. آنان آلتمتریکس را به عنوان شاخص تأثیر و سودمندی مقاله در شبکههای اجتماعی و دربرابر استنادهای وب آو ساینس[27] به عنوان شاخص استنادی تأثیر درنظر گرفتند و در ادامه تعدادی از مقالات پایگاه پابمد[28] را در وب آو ساینس و یازده شبکۀ اجتماعی دیگر مقایسه کردند. از لحاظ آماری رابطۀ معناداری میان آلتمتریکس و استناد یافت شد.
باریلن و همکارانش (۲۰۱۲) رویت شرکتکنندگان در کنفرانس بینالمللی «شاخصهای علم و فناوری[29]» در سال ۲۰۱۰ در لایدن[30] را در شبکههای اجتماعی مورد بررسی قرار دادند. آنها برای این منظور نمونهای ۵۷ نفری از افراد شرکتکننده تهیه و مقالات آنها را در نمایۀ استنادی اسکوپوس[31] به عنوان نسخۀ سنتی برای سنجش رویت و تأثیر بررسی کردند. سپس نتایج آن را با نتایج حاصل از بررسی همان مقالات در شبکههای اجتماعی مندلی و سایت یو لایک مقایسه نمودند. نتایج به دستآمده ارتباط معنیداری میان تعداد دفعات رویت پژوهشگران مورد بررسی در شبکههای اجتماعی و تعداد استنادهای کسب شدۀ آنان در نمایۀ استنادی گزارش کردند.
لی و همکارانش (۲۰۱۲) اعتبار شبکههای اجتماعی برای سنجش تأثیر علمی را مورد بررسی قرار دادند. بدینمنظور آنها تعداد خوانندگان نمونهای از مقالات منتشرشده در دو مجلۀ نیچر[32] و ساینس[33] در سال ۲۰۰۷ را در دو شبکۀ اجتماعی مندلی و سایت یو لایک یافته و با تعداد استنادهای ثبتشدۀ همان مقالات در وب آو ساینس مقایسه کردند. نتایج آماری، از رابطۀ معنیدار میان تعداد خوانندگان و تعداد استنادها حکایت داشت.
هوستین و همکارانش (۲۰۱۰) در پژوهشی به بررسی رویت مجلات در شبکههای اجتماعی پرداختند. آنها ۴۵ مجلۀ برتر حوزۀ فیزیک که بین سالهای ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۸ منتشر شده بودند را انتخاب و مقالات آنها را در نمایۀ استنادی علوم جستوجو و تعداد استنادهای آنها را استخراج کردند. برای بازیابی دادههای نشانهگذاری، از دو شبکۀ اجتماعی سایت یو لایک و بیبسونومی بهره جستند. نتایج این پژوهش نشان داد که نشانهگذاریها را میتوان بهعنوان شاخص جهانی مطالعۀ مدارک شناخت و از آنها بهعنوان یک شاخص مکمل در کنار شاخصهای استنادی برای ارزیابی تأثیر علمی پژوهشی استفاده نمود.
براساس بررسیهای صورتگرفته، بهنظر میرسد بیشتر مطالعات انجامشده در داخل کشور در حوزۀ شبکههای اجتماعی عمومی است تا علمی و دانشگاهی. این بررسی به مباحثی چون کارکرد (بشیر و افراسیابی، ۱۳۸۹) و تولید محتوا (رسولی و مرادی، ۱۳۹۱) و قابلیت (حریری و عنبری، ۱۳۹۱) شبکههای اجتماعی میپردازد.
۲. تحلیل پیشینه از منظر روششناختی
از منظر روششناختی تقریباً تمام این پژوهشها از یک روششناسی واحد، یعنی آلتمتریکس، استفاده نمودهاند و ارتباط آن را با شاخص استنادی سنجیدهاند. این پژوهشها برای سنجش آلتمتریکس از شبکههای اجتماعی مثل سایت یو لایک، مندلی، بیبسونومی و... استفاده کردهاند؛ اما برای استخراج دادههای استنادی، از پایگاههای استنادی گوناگون مثل نمایۀ استنادی علوم[34] (هوستین و دیگران، ۲۰۱۰)، اسکوپوس (باریلن و دیگران، ۲۰۱۲)، وب آو ساینس (لی و دیگران، ۲۰۱۲؛ پریم و دیگران، ۲۰۱۲؛ ثلوال و دیگران، ۲۰۱۳)، نمایۀ استنادی علوم اجتماعی[35] (چونگ و پارک، ۲۰۱۲) بهره بردهاند.
از تحلیل مطالعات پیشین اینطور بر میآید که این آثار تنها به بررسی یک بعد، یعنی یا تأثیر (یا رویت) یا ارزیابی شبکههای اجتماعی علمی پرداختهاند. در این پژوهش نیز تنها به بعد ارزیابی پرداخته شده؛ اما با این تفاوت که آن را برای جامعهای از پژوهشگران ایرانی بررسی نموده است.
شکل ۱. نقشۀ پژوهش حاضر
روششناسی پژوهش
هدف این پژوهش بررسی شبکههای اجتماعی علمی به عنوان ابزاری جایگزین یا مکمل در ارزیابی پژوهشگران ایرانی است. بر این اساس از رویکرد پیمایش و روش آلتمتریکس برای انجام این پژوهش استفاده شده است. رویکرد پیمایش معمولاً برای تعیین وضعیت موجود یک پدیده بهکار میرود. پیشفرض اصلیِ بیشتر پژوهشهای پیمایشی این است که با دنبال کردن دقیق یک روند علمی ویژه، میتوان ازطریق مطالعۀ تعداد نسبتاً اندکی که از یک گروه بزرگتر انتخاب شدهاند، دربارۀ بسیاری از عوامل به استنتاجهایی رسید. امتیاز اصلی پژوهش پیمایشی در این است که این نوع پژوهش اگر به درستی انجام شود، امکان میدهد که نتایج از یک گروه کوچک به گروه بزرگتری تعمیم داده شود که این زیرگروه، برگرفته از آن است (پاول، ۱۳۷۹).
آلتمتریکس هم تحلیل استفاده از رسانههای اجتماعی است که با تحلیل استنادی همپوشانی دارد؛ اما درنظر دارد از امکاناتی که سایتهای رسانه یا شبکههای اجتماعی برای ردیابی و پیگیری تأثیر علمی کاربران پیشنهاد میکند، استفاده نماید (لی و دیگران، ۲۰۱۲).
جامعۀ این پژوهش اعضای هیئتعلمی دانشگاه تهران است که نامشان در وبگاه دانشگاه (www.ut.ac.ir) آمده است. انتخاب این جامعه به این دلیل بود که دسترسی به اطلاعات این افراد به دلیل حمایت دانشگاه از پژوهش امکانپذیر بود و بررسی اعضای هیئتعلمی دانشگاه تهران بهعنوان دانشگاه مادر که تقریباً تمام رشتههای دانشگاهی در آن ارائه میشوند، نتایج بهتری از بررسی ارائه میداد. البته نام آن دسته از اعضای هیئتعلمی که در دانشکدههای وقفی، مانند دانشکدۀ فنی فومن و دانشکدۀ فنی کاسپین و پردیسهایی که جذب دانشجو در آنها صرفاً با پرداخت شهریه همراه است (دانشکدههای پولی)، برای مثال پردیس کیش و پردیس ارس و پردیس البرز، حضور داشتند، از این فهرست حذف گردید. این حذف به این دلیل انجام شد که سازوکار آموزشی، بودجهای، نظارتی و... این دانشکدهها و پردیسها متفاوت از سایر دانشکدهها و پردیسهای منتسب به دانشگاه تهران است. برای یکسانسازی شرایط بافتی نمونه و کاهش تأثیرگذاری عوامل مداخلهگر بافتی، این موارد حذف شدند.
در این پژوهش بهدلیل تعداد زیاد اعضای هیئتعلمی دانشگاه تهران، گروهی از افراد بهشکل تصادفی بهعنوان نمونه انتخاب شدند. نمونهگیری در دو مرحله انجام شد:
مرحلۀ اول: تعیین حجم نمونه
برای تعیین حجم نمونه از «محاسبهگر حجم نمونه[36]» در «نظام پیمایش[37]» یا «نظام پژوهش خلاق[38]» به نشانی www.surveysystem.com استفاده شد. نظام پیمایش مجموعهای از نرمافزارهای پیمایشی برای انواع پژوهشهاست که از سال ۱۹۸۲ تاکنون در این حوزه فعال است. در این نرمافزار برای جامعۀ ۱۵۶۶ نفری پژوهش، با سطح اطمینان ۹۵% و ضریب خطا ۵، تعداد نمونه ۳۰۹ نفر محاسبه شد.
مرحلۀ دوم: گروهبندی پژوهشگران
برای آنکه نمونۀ انتخابشده قابلیت تعمیمپذیری به جامعۀ پژوهش را حمایت کند و اعضای هیئتعلمی همۀ رشتههای تحصیلی و گروههای آموزشی در آن گنجانده شود، از نمونهگیری تصادفی طبقهای نسبی استفاده شد. بدینمنظور ابتدا اسامی اعضای هیئتعلمی دانشگاه تهران برمبنای رشتۀ تحصیلی آنها، در چهار گروه موضوعی، استخراجشده از پایگاه اسکوپوس، دستهبندی شدند. این گروهها عبارتاند از: علوم زیستی[39]، علوم بهداشت[40]، علوم فیزیکی[41] و علوم اجتماعی و انسانی[42].
پس از تعیین تعداد نمونه توسط «نظام پیمایش»، با روش نمونهگیری تصادفی طبقهای نسبی در هر گروه، تعداد نمونه به نسبت تعداد کل جامعه در هر گروه انتخاب شد. در ادامه توزیع درصدی جامعه و نمونۀ پژوهش در هریک از گروهها آمده است.
نمودار ۱. توزیع درصدی جامعه و نمونۀ پژوهش برای هریک از گروههای موضوعی
محاسبات دقیق برای تعیین توزیع نمونه در هریک از گروههای موضوعی در جدول 1 نشان داده شده است.
جدول 1. تعیین تعداد اعضای نمونه بر مبنای تعداد اعضای جامعه
نسبت تعداد گروه به تعداد نمونه
درصد نسبت تعداد گروه به تعداد نمونه
درصد نسبت تعداد گروه به تعداد جامعه
نسبت تعداد گروه به تعداد جامعه
تعداد جامعه
گروهها
۶۲=۸/۶۱
۳۰۹*%۲۰
%۲۰=%۵۴/۱۹
۱۵۶۶/۳۰۶
۳۰۶
علوم زیستی
۲۵=۷۲/۲۴
۳۰۹*%۸
%۸=%۷۹/۷
۱۵۶۶/۱۲۲
۱۲۲
علوم بهداشت
۸۳=۴۳/۸۳
۳۰۹*%۲۷
%۲۷=%۲۰/۲۷
۱۵۶۶/۴۲۶
۴۲۶
علوم فیزیکی
۱۳۹=۰۵/۱۳۹
۳۰۹*%۴۵
%۴۵=%۴۶/۴۵
۱۵۶۶/۷۱۲
۷۱۲
علوم اجتماعی و انسانی
۳۰۹
۱۵۶۶
جمع
پس از تعیین تعداد نمونه برای هر گروه، نمونهگیری تصادفی برای هر گروه بهتفکیک و با استفاده از نرمافزار اکسل[43] انجام شد. پس از پایان نمونهگیری، در هر گروه تعدادی نمونۀ تکراری یافت شد که این تعداد از فهرست نمونهها حذف و نمونهگیری تکرار گردید تا حجم نمونۀ مورد نظر بهدست آید.
گردآوری دادهها
گردآوری دادهها در چند گام به شرح زیر انجام شد:
مرحلۀ اول: بازیابی مقالات و استنادهای افراد در اسکوپوس
از آنجاکه اسکوپوس برخلاف وب آف ساینس که بر علوم و علوم اجتماعی تأکید دارد، در همۀ رشتهها از یکدستی نسبی برخوردار است و نتایج بهتری ارائه میکند، به عنوان منبع اصلی برای بازیابی دادههای استنادی انتخاب شد. بهمنظور استخراج عناوین مقالات و تعداد استنادهای هریک از مقالات پژوهشگران، از ویرایش ۲۰۱۳ پایگاه اطلاعاتی پیوستۀ اسکوپوس انتشارات الزویر[44] استفاده شد و دادههای استنادی نمونۀ انتخابشده بهدست آمد. برای گردآوری این دادهها به ترتیب زیر عمل شد:
در مرحلۀ آغازین جستوجو، در قسمت جستوجوی نویسندۀ نمایۀ استنادی اسکوپوس، نام هر نویسنده ثبت و در قسمت وابستگی سازمانی[45] نام دانشگاه تهران بهعنوان سازمان متبوع وارد شد.
پس از اعمال جستوجو، به اطلاعات هریک از افراد نمونه دسترسی حاصل و این اطلاعات که شامل تعداد مقالات و عناوین مقالات و تعداد استنادات بود، جداگانه در یک فایل اکسل ذخیره شد.
مرحلۀ دوم: بازیابی نشانهگذاریهای افراد در بیبسونومی و سایت یو لایک و مندلی
افرادی که مقالهای از آنها در پایگاه استنادی اسکوپوس نمایه نشده بود[46]، کنار گذاشته شدند و مابقی اسامی در سه شبکۀ اجتماعی علمی بیبسونومی و سایت یو لایک و مندلی جستوجو و اطلاعات نشانهگذاری مربوط به هر فرد استخراج گردید.
استخراج دادههای نشانهگذاری مربوط به پژوهشگران موردبررسی از هر سه شبکه، بهصورت دستی انجام شد و مراحل زیر طی گردید. ابتدا در قسمت جستوجو، عنوان مقالات هر عضو هیئتعلمی که از اسکوپوس استخراج شده بود، ثبت گردید. پس از اعمال جستوجو، چنانچه مقالۀ جستوجو شده در شبکههای مورد نظر ثبت و ذخیره شده باشد، صفحۀ دیگری گشوده میشود که اطلاعات مربوط به آن مقاله را نمایش میدهد. در این صفحه میتوان تعداد نشانهگذاریهای دریافتی هر مقاله را هم مشاهده کرد.
کلیۀ جستوجوها در فاصلۀ زمانی ۶ شهریورماه ۱۳۹۲ (۲۸ آگوست ۲۰۱۳) تا ۲۷ شهریورماه ۱۳۹۲ (۱۸ سپتامبر ۲۰۱۳) انجام شد. بهعلاوه، برای جستوجوی اسامی تنوع نگارش آنها درنظر گرفته شد و در موارد مشابه برای حصول اطمینان، اطلاعات سازمانی و پروفایل آنها کنترل گردید.
یافتههای پژوهش
براساس نتایج بهدستآمده مشخص شد که مندلی تعداد مقالات بیشتری از اعضای هیئتعلمی دانشگاه تهران را دربر دارد. همچنین مقالات موجود در مندلی تعداد نشانهگذاریهای بیشتری هم دریافت کرده و نیز نشانهگذاریهای مندلی با استنادهای اسکوپوس همبستگی (ارتباط) بیشتری نسبت به سایت یو لایک و بیبسونومی دارد. در ادامه مشروح یافتهها ارائه میشود.
چند درصد از مقالات پژوهشگران ایرانی در رسانهها یا شبکههای اجتماعی وجود دارد؟
جدول 2 نتایج بهدستآمده از بررسی مقالات موجود در پایگاههای استنادی و اجتماعی مورد نظر را نشان میدهد.
جدول2. خلاصۀ آماری مقالات
دادههای این جدول مشخص ساخت علیرغم آنکه مندلی در سال ۲۰۰۸ و بیبسونومی در سال ۲۰۰۶ و سایت یو لایک در سال ۲۰۰۴ روانۀ بازار شدند، اما تعداد مقالات یافتشدۀ پژوهشگران مورد بررسی در مندلی (۹۴۹ مقاله) به نسبت بیشتر از دو شبکۀ بیبسونومی (۱۹۰ مقاله) و سایت یو لایک (۱۷۱ مقاله) بود. بدینترتیب متوسط تعداد مقالههای موجود برای هر پژوهشگر مورد بررسی ۶۴/۵ در مندلی، ۱۳/۱ در بیبسونومی و ۰۱/۱ در سایت یو لایک به دست آمد.
لازم به ذکر است که اگرچه مندلی با ثبت متوسط ۶۴/۵ مقاله برای هر پژوهشگر رتبۀ اول را در میان شبکههای مورد بررسی کسب کرده، با اینحال تعداد مقالات موجود در آن از یکسوم مقالات اسکوپوس هم کمتر بود.
مقالات پژوهشگران ایرانی در شبکههای اجتماعی چقدر نشانهگذاری شده است؟
جدول 3 نتایج خلاصهای از وضعیت استنادی مقالات موجود در نمایۀ استنادی اسکوپوس و نشانهگذاری مقالات موجود در شبکههای اجتماعی بیبسونومی و سایت یو لایک و مندلی ارائه میدهد.
جدول 3. خلاصۀ آماری استنادها و نشانهگذاریها
بنا بر آنچه در این جدول آمده است، متوسط تعداد نشانهگذاریهای مندلی بیشتر از بیبسونومی و سایت یو لایک است و البته متوسط تعداد استنادها بیشتر از متوسط تعداد نشانهگذاریها میباشد.
آیا میان استنادهای اسکوپوس و نشانهگذاریهای شبکههای اجتماعی علمی بیبسونومی و سایت یو لایک و مندلی، رابطۀ معناداری وجود دارد؟
برای بررسی همبستگی (رابطه) از آزمون همبستگی اسپیرمن[47] استفاده شده است؛ زیرا دادههای پژوهش دارای چولگی[48] بود و ناگزیر میبایست از آزمون سنجش همبستگی غیرپارامتریک استفاده میشد.
جدول4. همبستگی اسپیرمن میان استنادها و نشانهگذاریها
N=168 , P=0.01
Bookmark
(Mendeley)
Bookmark
(CiteULike)
Bookmark
(Bibsonomy)
Spearman's p
0.801
0.439
0.241
Citation
(Scopus)
نتایج حاصل از انجام این آزمون نشان میدهد همبستگی (ارتباط) در سطح ۰۱/۰ (۱%) برای همۀ شبکهها معنیدار است؛ اما این ارتباط در مندلی قوی و در سایت یو لایک و بیبسونومی ضعیف بود.
با توجه به یافتههای حاصل از بررسی پرسشهای پژوهش میتوان پرسش اصلی پژوهش را پاسخ داد:
آیا شبکههای اجتماعی علمی میتوانند جایگزین یا مکمل نمایههای استنادی برای ارزیابی پژوهشگران ایرانی باشند؟
در این پرسش فرض بر آن است که آن شبکۀ اجتماعی علمی که تعداد بیشتری از مقالات پژوهشگران را تحت پوشش دارد و مقالات آن نشانهگذاری بیشتری کسب کرده و همبستگی معناداری میان استنادها و نشانهگذاریهای آن وجود دارد، احتمالاً این قابلیت را داراست که بهعنوان ابزاری جایگزین یا مکمل در ارزیابی پژوهشگران ایرانی مورد استفاده قرار گیرد.
بر این مبنا شواهد کافی برای استفاده از مندلی بهعنوان ابزاری جایگزین یا مکمل بهدست آمد؛ اما برای دو شبکۀ بیبسونومی و سایت یو لایک این فرض محقق نشد.
بحث و نتیجهگیری
هرچند این پژوهش محدود به یک نمونۀ خاص بود و نتایج قطعی و جامعی که قابل تعمیم باشد کسب نشد، با اینحال یافتههای مهم و مفید این پژوهش بهعنوان اولین گام در بررسی شبکههای اجتماعی علمی، شواهدی برای استفاده از این منابع در راستای ارزیابی پژوهش در اختیار گذاشت.
نتایج این پژوهش نشان داد که پژوهشگران ایرانی آشنایی لازم با شبکههای اجتماعی علمی را نداشته و نسبت به ذخیرۀ آثار خود در این شبکهها، آنگونه که امکانپذیر بوده، عمل نکردهاند و طبیعتاً مقالات آنها نشانهگذاری زیادی دریافت نکرده است. بهعلاوه نتایج حاصل از بررسیها و تحلیلهای آماری نشان داد ارتباط معناداری میان استنادها و نشانهگذاریهای هر سه شبکۀ مورد مطالعه وجود دارد؛ اما همانطور که قبلاً هم اشاره شد، این ارتباط در مندلی قوی و در سایت یو لایک و بیبسونومی ضعیف بود. بدینترتیب شواهد کافی برای استفاده از شبکههای اجتماعی علمی بهعنوان ابزاری جایگزین یا مکمل در ارزیابی پژوهشگران ایرانی بهجز مندلی بهدست نیامد.
اگرچه نتایج پژوهش حاضر که با پیمایش آثار پژوهشگران ایرانی انجام شد، نتایج متفاوتی نسبت به آثار پیشین دربر داشت، اما نکتۀ جالب توجه در نتایج پژوهش حاضر و پژوهشهای گذشته، الگوی مشابه حضور، در و استفاده از مندلی و ارتباط استنادها و نشانهگذاریهای این شبکه است؛ بدین معنی که در اغلب پژوهشهای انجامشده، مندلی برترین شبکۀ اجتماعی است. شاید دلیل برتری مندلی بر دو شبکۀ دیگر را بتوان در کاربرپسند بودن، سهولت استفاده، دقت بازیابی و... جستوجو نمود؛ اما قطعیت این عوامل نیازمند پیمایش پژوهشگران است که از حوزۀ این پژوهش خارج میباشد.
درمجموع، نتایج این پژوهش میتواند استفاده از منابع جایگزین برای استفاده از منابع وبی در کنار منابع استنادی را گسترش دهد. با استفاده از نتایج این پژوهش، وزارت علوم، دانشگاهها، مؤسسات پژوهشی و مراکز تحقیقاتی میتوانند نسبت به اهمیت حضور پژوهشگران و اعضای هیئتعلمی و حتی دانشجویان، بهویژه دانشجویان تحصیلات تکمیلی، در این شبکهها آگاه شوند و احتمالاً آن را به عنوان ملاکی برای ارزیابی علمیپژوهشی پژوهشگران و دانشگاهیان در سیاستگذاری علم مورد استفاده قرار دهند.
پیشنهادها
پیشنهاداتی که با توجه به نتایج پژوهش حاضر میتوان مطرح نمود، عبارتاند از:
ü برگزاری کارگاههای آموزشی بهمنظور معرفی و آموزش استفاده از شبکههای اجتماعی علمی و ارتقای سواد رایانهای؛
ü استفاده از شبکههای اجتماعی علمی برای ارزیابی پژوهشگران؛
ü طراحی مدل یا یک شبکۀ اجتماعی برای ذخیره و اشتراک مقالات فارسیزبان.
بشیر، حسن و افراسیابی، محمدصادق. (۱۳۸۹). کارکردهای رسانههای اجتماعی در ایران. رسانه، ۸۳، ۵-۳۲.
بهروزفر، هدایت و داورپناه، محمدرضا. (۱۳۸۸). میزان رویتپذیری مقالههای مجلههای علمی ایرانی نمایهشده در مؤسسۀ اطلاعات علمی (ISI) در مقایسه با مقالههای ایرانی چاپشده در مجلههای علمی بینالمللی خارجی. کتابداری و اطلاعرسانی، ۱۲(۴۷)، ۸۷-۱۱۳.
پاول، رونالد ار. (۱۳۷۹). روشهای اساسی پژوهش برای کتابداران. (نجلا حریری، مترجم). تهران: دانشگاه آزاد اسلامی، مرکز انتشارات علمی.
حریری، نجلا و عنبری، امیرمهدی. (۱۳۹۱). سنجش قابلیتهای شبکههای اجتماعی تخصصی وبی فارسی و ارائۀ راهکارهای مناسب برای بهینهسازی این شبکهها در ایران. پژوهشنامۀ پردازش و مدیریت اطلاعات، ۲۸(۲)، ۴۵۵-۴۷۷.
رسولی، محمدرضا و مرادی، مریم. (۱۳۹۱). عوامل مؤثر بر تولید محتوا در شبکههای اجتماعی. کتاب ماه علوم اجتماعی، ۵۶، ۵۷-۶۶.
عصر نرمافزارهای اجتماعی در کتابخانه. (۱۳۸۷). کتاب ماه کلیات، ۱۳۱، ۶۸-۷۱.
نظری، مریم. (۱۳۹۲). گسست دانشی در پژوهشهای مولد چگونه رصد میشود؟. تحقیقات کتابداری و اطلاعرسانی دانشگاهی، ۴۷(۱)، ۲۷-۴۸.
Bar-Ilan, Judith, Haustein, Stefanie, Peters, Isabella, Priem, Jason, Shem, Hasas and Terliesner, Jens. (2012). Beyond Citations: Scholars Visibility on the Social Web. Paper Accepted to 17th International Conference on Science and Technology Indicators, Montreal, Canada. Retrieved December 25, 2012 from arxive Website: http://arxiv.org/ftp/arxiv/papers/1205/1205.5611.pdf.
Bibsonomy: The Blue Social Bookmark and Publication Sharing System (2013). Retrived from http://www.bibsonomy.org.
Chung, Chung Joo and Park, Han Woo (2012). Web Visibility of Scholars in Media and Communication Journals.. Scientometrics, 93, 207-215.
CiteULike: Free Service for Managing and Discovering Scholarly Reference (2013). Retrived from http://www.citeulike.org.
Haustein, Stefanie and Siebenlist, Tobias (2011). Applying Social Bookmarking Data to Evaluate Journal Usage.. Journal of Informetrics, 5, 446-457.
Haustein, Stefanie, Golov, Evgeni, Luckanus, Kathleen, Reher, Sabrina, Terliesner, Jens (2010). Journal Evaluation and Science 2.0: Using Social Bookmarks to Analyze Reader Perception. In Book of Abstracts of the 11th International Conference on Science and Technology Indicators, Leiden, The Netherlands, September 9-11. Unpublished. Retrieved May 14, 2013 from http://www.cwts.nl/pdf/BookofAbstracts2010_version_15072010.pdf.
Kousha, Kayvan, Thelwall. Mike and Rezaie, Somayeh (2010). Using the Web for Research Evaluation: The Integrated Online Impact Indicator. Journal ofInformetrics, 4, 124-135.
Li, Xueme, Thelwall, Mike and Giustini, Dean. (2012). Validating Online Reference Managers for Scholarly Impact Measurement. Scientometrics, 91(2), 461-471.
Mendeley: Free Reference Manager and Academic Social Network (2013). Retrived from http://www.mendeley.com.
Moed, H. F. (2005). Citation analysis in research evaluation. New York: Springer.
Priem, Jason, Piwowar, Heather A. and Hemminger, Bradley M. (2012). Altmetrics in the Wild: Using Social Media to Explor Scholarly Impact. Retrieved May 20, 2013 from http://arxiv.org/html/1203.4745v1
Reher, Sabrina and Haustein, Stefanie. (2010). Social Bookmarking in STM: Putting Services to the Acid Test. ONLINE: Exploring Technology & for Information Professionals, 34(6), 34-42.
Thelwall, Mike (2012). Journal Impact Evaluation: A Webometric Perspective. Scientometrics, 92(2), 429-441.
Thelwall, Mike and Price, Liz. (2003). Disciplinary Differences in Academic Web Presence- A Statistical Study of the UK. Libri, 53, 242-243.
Thelwall, Mike, Haustein, Stefanie, Lariviere, Vincent and Sugimoto, Cassidy R. (2013). Do Altmetrics Work? Twitter and Ten other Candidates. PLoS ONE, 8(5), 1-8. Retrieved June 1, 2013 from www.plosone.org/article/fetchObject.action?uri=info%3Adoi%2F10.1371%2Fjournal.pone.0064841&representation=PDF.
Torres, Daniel, Cabezas, Alvaro and Jimenez, Evaristo (2013). Altmetrics: New Indicators for Scientific Communication in Web2.0. Comunicar, 21(41), 53-60. Retrieved July 24, 2013 from http://eprints.rclis.org/19778/
Yeong CH and Abdullah BJJ (2012). Altmetrics: the Right Step Forward. Biomedical Imaging & Intervention Journal, 8(3), 1-2. Retrieved June 1, 2013 from http://www.biij.org/2012/3/e15/e15.pdf.